منظور ما از سواد این است: مهارت خواندن، نوشتن و فهمیدنِ یک متن کوتاه و ساده. ممکن است این مهارت را خیلی پیش پاافتاده تصور کنید، اما گسترش همین مهارت ابتدایی یکی از معجزههای روزگار ماست. 200 سال پیش (یعنی سال 1820) تنها 12% بزرگسالان جهان سواد داشتند، اما امروزه کفهی ترازو برعکس شده و تنها 14% بیسواد هستند (آمار مربوط به سال 2016). نمودار زیر نقشهی نبرد باسوادی و بیسوادی در روزگار ماست. رنگ آبی درصد باسوادان و رنگ قرمز درصد بیسوادان جهان است:
نرخ باسوادی را میتوان به راحتی اندازه گرفت: درصد بزرگسالانی که میتوانند متنهای ساده را بخوانند و بنویسند و بفهمند. در این تعریف بزرگسال را معمولاً بالای 15 سال (مانند نمودار بالا) یا بالای 14 سال (نقشه و نمودارهای پایین) در نظر میگیریم. نرخ باسوادی کلیدیترین شاخص برای سنجش سطح آموزش در کشورهاست. بهبود اقتصاد و سلامت یک جامعه بدون ارتقاء سواد ممکن نیست. نقشهی زیر نرخ باسوادی را در کشورهای مختلف جهان طبق آخرین دادهها نمایش میدهد:
تقریباً در 65 سال گذشته، هر 5 سال 4% به نرخ باسوادی در جهان اضافه شدهاست و مشکل بیسوادی در اغلب کشورهای جهان حل شدهاست. در اروپا و آمریکای شمالی میزان باسوادی در حدود 100% است و بخشهای زیادی از جهان نیز در آیندهی نزدیک -با مرگ آخرین نسل از بیسوادان- به این عدد خواهند رسید. اما مثل بسیاری از شاخصهای دیگر، وضعیت مناطق وسیعی از قارهی آفریقا کاملاً متفاوت است. مثلاً نرخ باسوادی در کشور نیجر زیر 20% است. در نمودار زیر تغییرات نرخ باسوادی را برای چند کشور از دههی 70 میلادی تا کنون میبینید. میتوانید خودتان کشورهای مدنظرتان را انتخاب یا حذف کنید:
مشخص است که سواد، قدم اول در آموزش است. ممکن است بعضی افراد سواد خواندن و نوشتن داشته باشند، اما پیش از اتمام دوران دبیرستان، ترک تحصیل کردهباشند. بنابراین علاوه بر نرخ باسوادی، شاخصهای دیگری مانند میانگین سالهای تحصیل هم مهم است. جالب است که این کمیتها معمولاً در جوامع با هم رشد میکنند. در نمودار زیر محور عمودی نرخ باسوادی و محور افقی میانگین سالهای تحصیل در مدرسه است. وضعیت ایران و چند کشور دیگر را از سال 1970 تا کنون مشاهده میکنید:
همانطور که میبینید کشورهایی که مسیر توسعه را زودتر آغاز کردهاند، نرخ باسوادیشان نزدیک به 100% و میانگین سالهای تحصیلشان در مدرسه نزدیک به 12 سال است.